بچه های هوشبری بیرجند 91 سرو(نگین سبز) چهار هزار و پانصد ساله ابرکوه، با گذشت ۱,۶۴۲,۵۰۰ روز از عمر خود، سرسبز و شاداب در پهنای کویر یزد در شهرستان ابرکوه مقاوم و استوار است و جهانیان را شگفتزده کرده است. دانشمندان و کارشناسان داخلی و خارجی، از این درخت به عنوان کهنسالترین درخت جهان یاد میکنند و میگویند: دیدن این درخت برای هر کسی جالب و شگفتآور است. اخیرا دانشمندانی از ژاپن و روسیه از این درخت دیدن کردند و عمرش را تا هشت هزار سال برآورد کردهاند. پیشتر «الکساندر روف» دانشمند روسی، عمر آن را به ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ سال برآورد کرده بود. «حمدالله مستوفی» هم در کتاب «نزهت القلوب» که به سال ۷۴۰ هجری قمری تالیف شده است، درباره این سرو آورده است: در آنجا سروی است که در جهان شهرتی عظیم دارد چنانچه سرو کشمیر و بلخ، شهرتی داشته و اکنون این از آن بلندتر و بزرگتر است. برخی مورخین معتقدند: نهال این درخت را «یافث» پسر نوح کاشته است. رئیس اداره محیط زیست ابرکوه هم گفت: این درخت به عنوان یک اثر طبیعی در سال ۱۳۸۲ به تصویب شورای عالی حفاظت محیط زیست کشور رسیده است. رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری ابرکوه هم از درخت سرو به عنوان یکی از عجایب خلقت یاد کرد و افزود: این درخت خاطرات زیادی را در لابلای شناسنامه چندین هزارسالهاش به یادگار دارد. وی ارتفاع این درخت را ۲۵ متر، دور تنه آن را ۵/۱۱ متر و محیط آن را ۱۸ متر اعلام کردهاند. وی درخت سرو ابرکوه را از نوع سروهای مدیترانهای دانست و گفت: این گیاه بزرگترین درخت موجود زنده روی زمین است. باران کـه میبـارد……
دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود…
. راه می افـتم .....
بـدون ِ چـتـر …
من بـغض می کنـم …
.آسمـان گـریـه ..
سال ۱۲۸۰ : مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟ زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده… مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!! – بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه … سال ۱۳۳۰ : مرد : چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم… زن: آقا، تورو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ… مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی… – بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه … سال۱۳۸۰ : مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم… زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا). مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!! (لطفا بد برداشت نکنید !!! ) سال ۱۴۰۰ : زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه… بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه !!! درباره وبلاگ سلام دوستان خوش اومدین به کلبه ی ما و به قول معروف welcome.این وبلاگ توسط بچه های گل هوشبر بیرجند احداث شده.امیدوارم کمال استفاده رو ببرید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |